• امروز جمعه 29 آذر 1404
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     

    نتایج 91 - 100 از 2427

    گزارش/گزارش هفتگی
    .
    گزارش/گزارش هفتگی
    .
    ماهنامه زیارت/هفتمین شماره ماهنامه زیارت
    از شمساچه خبر؟ خبر اول: روزدوشنبه 21/2/88 اعضاءهيأت مديره شمسابه اتفاق آقايان مهذب مدير عامل وصبا قائم مقام درمعيت آقاي حسين اكبري معاون عتبات مقدسه سازمان حج وزيارت به محضر جناب آقاي خاكسار قهرودي شرفياب شدند كه بيانات و رهنمود هاي ايشان در شماره آتي تقديم خوانندگان محترم خواهد شد. خبر دوم: صبح روز جمعه مورخ 11/2/88 ،حضرت آیت اله محمدي ری شهری نماينده ولي فقيه درسازمان حج وزيارت در رأس هیأتی با پرواز هواپيمايي ماهان و در کنار زائران استان‌های تهران و قم از فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) به مقصد نجف اشرف عزیمت نمودند. در معیت ایشان آقایان : حجه الاسلام و المسلمین عرب ، مجید آخوندزاده‌ ، حسین اکبری معاون عتبات مقدسه سازمان حج وزيارت ، محسن شریفی، شریعتمداري ، یاسینی ، مدینه نگاه ، صادقی ، صبا قائم مقام شمسا حضور داشتند .جزييات اين سفر وشرح بيانات نمايده محترم ولي فقيه در ديدار با مسئولين مديران كاروان ها وزائرين ايراني در شماره هاي بعد به اطلاع خوانندگان محترم خواهد رسيد. خبر سوم: در سفر حضرت آيت الله ري شهري نماينده محترم ولي فقيه درسازمان حج وزيارت جناب آقاي حسيني به عنوان مسئول جديد بعثه مقام معظم رهبري در عراق منسوب شدند.ايشان مدت سه سال نماينده بعثه در عربستان بوده اند .از خداوند توفيق روز افزون ايشان را خواهانيم. خبرچهارم: روز دوشنبه مورخ31/1/88 ،هيأتي به سرپرستي جناب آقاي حبيبي تنها مديركل امورزيارتي سوريه سازمان حج وزيارت جهت بازديد ازمناطق استان هاي رقه وحلب درسوريه ونيز مناطق جنوب لبنان وبيروت جهت بررسي مسير پكيج هاي زيارتي مورد نظر جهت اعزام زائرين به سوريه عزيمت نمود.در اين سفر آقايان محسن نظافتي وناصر صبا قائم مقام شمسا ايشان را همراهي مي كردند. خبرپنجم: براساس گزارش‌آقاي امين زاده رابط بيمه شمسا ، تعداد زائرين فوتي درماه هاي اسفند 87وفروردين 88شانزده تن بوده است كه علت فوت آن ها كهولت سن وبيماري بوده است.هم‌چنين تعدادي از زائرين بيمار ويا سانحه ديده‌براساس پوشش بيمه اي شمسا به مراكز درماني معرفي شدند. .
    ماهنامه زیارت/هفتمین شماره ماهنامه زیارت
    قال رسول الله (ص):«ان الحسين (ع) مصباح الهدي و سفينةالنجاة» من آن نورم كه در شب هاى تاريك،‌ چراغ رهنماى كاروانم در اين دريا منم آن ناخدايى، كه كشتى را به ساحل مى رسانم روايت شده كه امام حسين (ع) فرمود: «خدمت رسول خدا (ص) شرفياب شدم در حالي كه ابى بن كعب هم آن جا بود. حضرت رسول اكرم (ص) فرمود: مرحبا به تو ، اى ابا عبدالله ، اى زينت آسمان ها و زمين . ابى گفت : چگونه او زينت آسمان ها و زمين است در صورتى كه كسى غير از تو چنين نيست؟ حضرت فرمود: اى ابى ، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسين بن على در آسمان بزرگ تر از روى زمين است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدايت و كشتى نجات است » . 1 يكى از بركات فردى حضرت سيدالشهدا (ع) اين است كه او «چراغ هدايت» و «كشتى نجات» است . اگر چه همه پيامبران و  امامان (ع) چراغ ها و انوار هدايت و كشتي هاى نجات و رهايى اند، چنان‌كه پيامبر اسلام (ص) فرمود: «انما مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك» .2 همانا خانداون و اهل بيت من در ميان شما مانند كتشى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پيدا كرده و هركس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد. اما كشتى نجات حسين (ع) حركتش بر امواج توفنده و گسترده دريا، سريع تر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحل هاى نجات آسان تر بوده و دايره بهره ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسين (ع) وسيع تر است . در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگين فساد و گناه بر پيكره نيمه جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازيانه مرگ مى زد و گرداب حوادث و توطئه ها و پليدي ها، خفتگان در بستر غفلت را بى رحمانه به قعر تاريكى و تباهى مى كشيد ، اين حسين(ع) بود كه با قيام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل بيت خويش ، گرفتاران در اين اوضاع خطرناك را از درياى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه گر «بنى اميه» نجات بخشيد و با كشتى رهايى خود ، اين خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.آرى ، حسين (ع) «مصباح الهدى » است تا در اين ظلمت كده خاك، دليل و راهنماى راه باشد و  «سفينة النجاة» است تا در اقيانوس متلاطم فتنه ها و ضلالت ها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فريادرس باشد. اى كه مصباح هدايت هستى و فلك نجات از چه با اين اشكها ايجاد طوفان مى كنى؟ زنده در قبر دل ما بدن كشته تو است جان مايى و ترا قبر حقيقت دل ماست محبت مكنون از جمله احاديث نبوى كه در واقع بيان گر تأثير پذيرى معنوى مردم از وجود مبارك سيدالشهداء (ع) مى باشد، حديثى است كه  فرمود:«ان للحسين محبة مكنونة فى قلوب المؤمنين ». 3 در كانون دل هاى مؤمنين ، محبتى نهفته و ويژه نسبت به حسين وجود دارد. كيست كه نام حسين (ع) را بشنود و فردى از افراد بشر يا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انكسار و دل باختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسين (ع) دل ها را به التهاب در آورده و جگرها را گداخته و مذاب مى سازد، و شورش دل و آتش درون را به ريزش قطرات اشك از ديدگان ، آشكارا و عيان مى كند.در كجاى دنيا ديده مى شود كه شيعه و دوستدار حسين در  آن جا باشد و اقامه عزاى حسينى نكند . كيست كه پس از دادن عزيزترين محبوب و مطلوب خود به اندك فاصله و مختصر وقت‌وگذشتن كمتر زمانى، آن مصيبت را فراموش نكند جز مصيبت حسين (ع) كه با اين همه طول زمان و گذشتن قرن ها، روز به روز اين مصيبت تازه تر و شور و شراره اش بيشتر و بلندتر مى گردد. آيا نه اين، جذبه عشق و علاقه و تأثير محبت و فرط دل بستگى و دل باختگى علاقه مندان نسبت به آن امام محبوب است؟ و اى بسا ، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسينى تسليم شده و به تواضع و تكريم در مقابل نام مبارك حسين و جلال و مقام او قد خويش به تعظيم و تسليم خم نموده و به دين و آيين حسينى گراييده و از اكسير محبت او مس خود را طلاى ناب و  زر خالص مى گردانند. به راستى، سنت الهى چنين بوده كه محبت امامى كه مسير تاريخ را عوض كرده و دين الهى را نجات مى بخشد به گونه اى خاص در دل و جان مسلمين و مؤمنين قرار گيرد، حتى كسانى كه مقابل حسين (ع) قرار گرفتند به قول فرزدق : «دل هايشان با اوبود، اگر چه بر اثر دنيا پرستى شمشيرهايشان بر روى او كشيده شد» . چه رسد به مؤمنينى كه عشق و محبت او با گل آنان  سرشته شده است . حتى محبت حسين (ع) در دل و جان رسول اكرم (ص) نيز ريشه دوانيده بود، به طورى كه مى فرمود: «هر گاه كه به فرزندم حسين مى نگرم ، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مى بندد» .4 و نيز مى فرمود: «بار خدايا ، من حسين را دوست دارم و آنان كه دوست دار او هستند نيز دوست دارم ». 5 راه حسين (ع) راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه كند او را پيدا مى كند . لذا در برخى روايات وارد است كه : «قبر او در دل هاى دوستداران اوست». سلام از دور و از نزديك بهر او بود يكسان بلى قبر شريف او دل اهل يقين باشد آرى، دل مؤمن جايگاه تابش نور پر فروغ و احياگر حسين است . و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد ، رنگ ابديت به خود مى گيرد، زيرا پيوند اين محبت در حريم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فيض ذات سرمدى، جاودانه است ، كه گفته اند: اين محبت از محبت‌ها جداست حب محبوب خدا حب خداست. سيدالشهدا (ع) ، پدر امامان نه گانه شاهى كه نه سپهر از او برقرار شد ماهى كه مهر و ماه از او كسب نور كرد يكى ديگر از بركات فردى سيدالشهدا (ع) كه از ارزش معنوى بسيارى برخوردار است ، اين است كه نه امام معصوم (ع) بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مى باشند ، و نسل امامان به بركت وجود او ادامه يافت . چنان كه از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسين (ع) چهار ويژگى به آن حضرت عطا فرموده است : اول - امامت را در ذريه او قرار داده است دوم - شفا را در تربت آن جناب قرار داده ، سوم - كنار و زير قبه او دعا مستجاب مى باشد چهارم - ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى شود». 6 از طرفى در روايات بر اين امر تصريح شده كه على بن الحسين (ع) بعد از پدر به امامت رسيده است . چنان كه عبدالله بن عتبه روايت كرده: خدمت امام حسين (ع) بودم كه پسر كوچكترش «على» وارد شد. (يعنى حضرت سجاد (ع) كه ازعلى اكبر(ع) كوچك تر بوده است . و اين واقعه قبل از تولد على اصغر مى باشد). تا آن جا كه مى گويد: عرض كردم : اگر آن امرى كه از آن به خدا پناه مى برم اتفاق افتاد ، به چه كسى رجوع كنيم؟ (يعنى امام بعد از شما كيست؟) فرمود: به اين پسرم : على ، او امام و پدر امامان است ...» 7. روايت در اين زمينه زيادتر از آن است كه در اين مختصر بدان ها پرداخته شود، ضمن اين كه ادامه امامت از ذريه امام حسين(ع) به خاطر مشهور بودن آن ، نيازى به استدلال روايى بيشتر از آن چه ذكر شده، ندارد. بارى ، استمرار خط مستقيم و هدايت گر امامت به بركت وجود مقدس سيدالشهدا (ع) است، و اين از بزرگ ترين بركت هاى فردى و معنوى آن حضرت است . او شفيع است اين جهان و آن جهان اين جهان در دين و آن جا در جنان 1 ) فرائد السمطين، جوينى خراسانى، ج 2 ص 155 2 ) فرائد السمطين، جوينى خراسانى، ج 2 ص 246 3 ) حماسهء حسينى، استاد شهيد مطهرى، ج 3 ص247 4 ) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 43, ص 309 5 ) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 43, ص 281 6) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، ج 10 ص 329 7) اثبات الهداة، شيخ حر عاملى، ج 5 ص 215 .
    ماهنامه زیارت/هفتمین شماره ماهنامه زیارت
    فلسفه سير در زمين در قرآن كريم مسئله گردش در روي زمين (سير در ارض) شش مرتبه و در سوره هاي آل عمران آيه 137، سوره انعام آيه 6، سوره نحل آيه 36، سوره نمل آيه 69، سوره عنكبوت آيه 20، سوره روم آيه 42 و سوره سبا آيه 18 آمده است كه از شش ياهفت مرتبه مذكور در سوره عنكبوت به منظور اطلاع يافتن از اسرار آفرينش و پنج مرتبه ديگر به منظور عبرت گرفتن از عواقب دردناك و شوم اقوام ظالم وجبار ، ستمگر و آلوده مي باشد. قرآن براي مسائل عيني و حسي كه آثار آن كاملاقابل لمس است و هم چنين براي امور تربيتي اهميت خاصي قائل است ومخصوصا به مسلمانان دستور مي دهد كه از محيط محدود زندگي خود بيرون آيند و به سيروسياحت جهان پهناور بپردازند در اعمال ورفتار اقوام ديگر و پايان كار آن ها بيانديشند و از اين رهگذر اندوخته پر ارزشي ازآگاهي وعبرت فراهم سازند. در دنياي امروز قدرت هاي شيطاني براي گسترش دامنه استثمار خود در سراسر جهان تمام كشورها واقوام مختلف را بررسي كرده وفرهنگ وآداب و رسوم وهنر ، صنايع وهم‌چنين نقاط قوت و ضعف آن ها را به خوبي مورد مطالعه قرار مي دهند اما خداوند حكيم در قرآن كريم خطاب به مومنين مي فرمايد:« شما به جاي جباران وستمگران در زمين سير كنيد و به جاي تصميم هاي شيطاني آن ها درس هاي رحماني بياموزيد!»آري عبرت گرفتن از زندگي ديگران به مراتب از كسب تجربه هاي شخصي مهم تر و پرارزش تر است زيرا انسان بايد در اين تجربه ها زيان هايي را متحمل شود تا مسائلي را بياموزد ولي به وسيله عبرت گرفتن از زندگي و تجارب ديگران بي آن كه متحمل ضرر وزياني شود توشه گران بهايي مي اندوزد. 4- سوره نمل آیه 69 : «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین» ( ای رسول به این کافران ) بگو در روی زمین سیر کنید تا بنگرید عاقت حال بدکاران به کجا کشید ( چگونه هلاک شدند ) . بگو تا نمایید سیر وسفر سرانجام بدکارها بنگرید نمایید خاک زمین را نظر مگر توشه‌ای پند از آن برید 5- سوره عنکبوت آیه 20 : «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدأ الخلق ثم الله ينشئ النشأة الآخرة ان الله علي كل شئ قدير.» ( ای رسول ) بگو به مردم که در زمین سیر کنند و ببینند که خدا چگونه نخست خلق را ایجاد کرده و سپس حیات فانی را به حیات ابدی پیوند دهد که خدا بر هر چیز تواناست . بگو پس نمایید سیر و سفر که چون خلق کردست روز نخست پس از آن بیاید زره آخرت همانا که داناست پرودگار نمایید خاک زمین را نظر چگونه همه چيز کرده درست نباشید خود غافل از عاقبت تواناست بر هر عمل کردگار 7- سیروه روم آیه 42 : «قل سیروا فی الارض فانظروا و کیف کان عاقبتة الذین من قبل کان اکثرهم مشرکین» ( ای رسول ما بگو به مردم که ) در زمین واحوال اهلش سیر کنید تا از عاقبت طوایف پیش از خود که اکثرشان کافر و مشرک بودند آگاه شوید . بگو در زمین می‌نمایید سیر بینید فرجام آن کافران ببینید اقوام و احوال غیر که بودند پیش از شما منکران 8- سوره حج و آیه 46 : «افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او اذان یسمعون بها فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمل القلوب التی فی الصدور» آیا این کافران در روی زمین سیر نمی‌کنند تا دل هایشان بینش و هوش یابد و گوششان به حقیقت شنوا گردد که این کافران را چشم سر گرچه کور نیست لیکن چشم با طن و دیده دل ها کور است . نخواهند سازند آیا سفر مگر آن که آیند آنان به هوش کافران را نی مگر سیر و سفر ؟ یا نباشد چشم واقع بین مگر ؟ .
    ماهنامه زیارت/چهارمین شماره ماهنامه زیارت
    اربعین حسینی(ع) فرا می رسد و کاروان دل شکسته ولی سرفراز اسیران نینوا به سوی قتلگاه شهیدان ره می پوید. در چهره کاروانیان حرنی عزت مند مشهود است . عزتی که از سر آزادگی و تعهد ، جهاد و ظلم ستیزی ،ایثار و از خود گذشتگی ،غیرت و وفاداری ،صفا و جوانمردی و پافشاری بر معنویت دینی به دست آمده است.مگر نه این که است که اسلام بر پایه مکارم اخلاق استوار گشت و سید و سالار شهیدان برای اصلاح دین و احیای ارزش های انسانی از جان شیرین گذشت و ابراهیم وار بر بت زمانه تاخت و خاندان خویش را به زنجیر اسارت سپرد . اکنون این کاروان عزت مندانه به کربلا باز می گردد تا رسالت خویش را به اتمام رساند. آری فرهنگ حسینی(ع) باید در تاریخ شیعه پایدار بماند و چه امانت دار خوبی است این تاریخ. هزار سیصد وبیست چهار سال می گذرد و پیرمردی عارف ، عارفی حکیم و حکیمی فقیه بدون عِدِه ای و عُدِه ای بیرق حسینی(ع) بردوش قیام می کند و یاران وی شهادت و اسارت را به جان می خرند و اربعین در اربعین به سوگ یاران خویش می نشینند و در سایه این پایداری انفجاری از نور پدید می آید که خفاشان شب پرست را یارای دیدن آن نیست. اکنون دشمن زخم خورده مأیوس و در مانده ، درنده خویی آغاز می کند و به هر سوی پنجه می اندازد و یاران عاشورایی این نهضت حسینی(ع) بار دیگر صفوف خویش را فشرده تر ساخته و به ندای وحدت ولی امر خویش گوش جان می سپارند بی توجه به حب و بعض های دنیوی ، به پاداش اخروی خویش می اندیشند و « نور علی نوری » می آفرینند. عزتی بر می آید که پوزه یزیدیان را بر خاک ذلت مالیده و ندای عزت اسلام در سراسر جهان هستی طنین انداز می گردد و ایران شیعه را بر بال ملائک می نشاند و مسلمین در می یابند که غنچه مقاومت اسلامی در تلالو نور « لااله الاالله » به گُل می نشیند و این گونه است که در سی امین سال پیروزی انقلاب خمینی کبیر ، غُنچه مقاومت در غزه و لُبنان به گُل نشسته و فجر پیروزی به جهانیان رخ می نمایدو سفیر امید فضا را تسخیر می کند. اکنون باید پر توان تر از گذشته سرود خدمت سر دهیم و بر ارزش ها و اصول انقلاب پای فشاریم و بر ظلم بتازیم و از مظلوم دفاع کنیم زیرا که : «صبح ظهور نزدیک است» .
    ماهنامه زیارت/چهارمین شماره ماهنامه زیارت
    تشرف امام خمينى(ره) به حرم مطهر حضرت على(ع) با آن آداب خاص ‏زيارت شايان توجه است. با كمال متانت و ادب اذن دخول مى‏خواند. بعد از طرف پايين پاى مبارك، وارد حرم مى‏شد و مقيد بود چنان كه در روايات وارد شده، از بالاى سر مطهر عبور نكند. هنگامى كه مقابل ضريح مطهر مي رسيد، زيارت امين‏الله يا زيارت ‏ديگرى را با نهايت اخلاص مى‏خواند. بعد دوباره به سوى پايين پا برگشته، در گوشه‏اى از حرم نماز مستحبى و زيارت و دعا به حالت‏نشسته مى‏خواند. سپس دو ركعت نماز مى‏خواند و با رعايت آداب واخلاص حرم را ترك مى‏كرد. ارادت به سالار شهيدان امام زيارت عاشورا را در ماه محرم و اربعين حضرت امام حسين(ع) مى‏خواند. در اغلب ايام زيارتى، در كنار مرقد حضرت امام‏حسين(ع) بود. در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراى معروف را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن مى‏خواند. در پاريس هم اين برنامه را ادامه مى‏داد. امام در چند سالى كه در نجف بود، براى درك تمام زيارت هاى‏مخصوص امام حسين(ع) فاصله بين اين شهر و كربلا را، كه حدود 80 كيلومتر است، مى‏پيمود و اهتمام داشت در ايام عاشورا، اربعين، عرفه، نيمه شعبان و ماه رجب اين مسير را پشت‏سر بگذارد. چون در پايين مرقد امام حسين(ع) حضرت على‏اكبر(ع) آرميده است، پايين پا نمى‏رفت. در نجف هم، چون روايت شده سر مقدس امام سوم ‏بالاى سر مطهر پدرش على(ع) است، امام خمينى (ره) بالاى سر نمى‏رفت و دور نمى‏زد. .
    ماهنامه زیارت/چهارمین شماره ماهنامه زیارت
    بسيارى از مسلمانانِ دوران اواخر شصت ساله‏ ى بعد از حادثه‏ ى هجرت (يعنى پنجاه ساله‏ى بعد از رحلت نبى مكرم) از حوادثى كه مي گذشت، تحليل درستى نداشتند. چون تحليل نداشتند، عكس‏العمل نداشتند. لذا ميدان، باز بود جلوى كسانى كه هر كارى مي خواستند، هر انحرافى كه در مسير امت اسلامى به وجود مى‏آوردند، كسى جلودارشان نباشد؛ مي كردند. كار به جايى رسيد كه يك فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا، جوانى كه هيچ يك از شرايط حاكميت اسلامى و خلافت پيغمبر در او وجود ندارد و نقطه‏ ى عكس مسير پيغمبر در اعمال او ظاهر است، بشود رهبر امت اسلامى و جانشين پيغمبر! ببينيد چقدر اين حادثه امروز به نظر شما عجيب مى‏آيد؟ آن روز اين حادثه به نظر مردمى كه در آن دوران بودند، عجيب نيامد. خواص احساس خطر نكردند. بعضى هم كه شايد احساس خطر مي كردند، منافع شخصى‏شان، عافيتشان، راحتشان، اجازه نداد كه عكس‏العملى نشان بدهند. پيغمبر، اسلام را آورد تا مردم را به توحيد، به پاكيزگى، به عدالت، به سلامت اخلاق، به صلاح عمومى جامعه‏ى بشرى سوق بدهد. امروز كسى به جاى پيغمبر مى‏نشيند كه سر تا پايش فساد است، سر تا پايش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانيت خدا اعتقادى ندارد. با فاصله‏ى پنجاه سال بعد از رحلت پيغمبر، يك چنين كسى مى‏آيد سر كار! اين به نظر شما امروز خيلى عجيب مى‏آيد ، آن روز به نظر بسيارى از آن مردم، عجيب نيامد. عجب! يزيد خليفه شد و مأمورين غلاظ و شداد را گذاشتند در اطراف دنياى اسلام كه از مردم بيعت بگيرند. مردم هم دسته دسته رفتند بيعت كردند، علما بيعت كردند، زهّاد بيعت كردند، نخبگان بيعت كردند، سياستمداران بيعت كردند. در يك چنين موقعيتى كه اين قدر غفلت بر دنياى اسلام حاكم است كه خطر را درك و استشمام نمي كنند، چه كار بايد كرد؟ كسى مثل حسين‏بن‏على كه مظهر اسلام است، نسخه‏ى بى‏تغيير پيغمبر مكرم اسلام است «حسين منّى و انا من حسين» در اين شرايط چه كار بايد بكند؟ او بايد كارى كند كه دنياى اسلام را (نه فقط آن روز، بلكه در طول قرن هاى بعد از آن) بيدار كند؛ آگاه كند؛ تكان بدهد. اين تكان با قيام امام حسين شروع شد. حالا اين كه امام حسين دعوت شد براى حكومت در كوفه و حركت كرد به كوفه، اين ها ظواهر كار و بهانه‏هاى كار بود. اگر امام حسين (عليه‏السّلام) دعوت هم نمي شد، اين قيام تحقق پيدا مي كرد. امام حسين بايد اين حركت را انجام مي داد، تا نشان بدهد كه دستور كار، در يك چنين شرايطى، براى مسلمان چيست. نسخه را به همه‏ى مسلمان هاى قرن هاى بعدى نشان داد. يك نسخه‏اى نوشت ، منتها نسخه‏ى حسين‏بن‏على، نسخه‏ى لفاظى و حرافى و «دستور بده، خودت بنشين» نبود، نسخه‏ى عملى بود. او خودش حركت كرد و نشان داد كه راه اين است. ايشان از قول پيغمبر نقل مي كند كه آن وقتى كه شما ديديد كه اسلام كنار گذاشته شد، ظالمين بر مردم حكومت مي كنند، دين خدا را تغيير مي دهند، با فسق و فجور با مردم رفتار مي كنند ، آن كسى كه در مقابل اين وضع، نايستد و قيام نكند، «كان حقّا على اللَّه ان يدخله مدخله» خداى متعال با اين آدم ساكت و بى‏تفاوت هم مثل همان كسى كه «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد كرد. اين نسخه است. قيام امام حسين اين است. در راه اين قيام، جان مطهر و مبارك و گران بهاى امام حسين كه برترين جان هاى عالم است، اگر قربانى شود به نظر امام حسين، بهاى زيادى نيست. جان بهترينِ مردمان كه اصحاب امام حسين بودند، اگر قربان شود، براى امام حسين بهاى گرانى محسوب نمي شود. اسارت آل اللَّه، حرم پيغمبر، شخصيتى مثل زينب كه در دست بيگانگان اسير بشود (حسين‏بن‏على مي دانست وقتى در اين بيابان كشته شود، آن ها اين زن و بچه را اسير مي كنند) اين اسارت و پرداختن اين بهاى سنگين به نظر امام حسين، براى اين مقصود سنگين نبود. بهائى كه ما مي پردازيم، بايد ملاحظه شود با آن چيزى كه با اين پرداخت، براى اسلام، براى مسلمين، براى امت اسلامى و براى جامعه به دست مى‏آيد. گاهى صد تومان انسان خرج كند، اسراف كرده ، گاهى صد ميليارد اگر خرج كند، اسراف نكرده. بايد ديد چه در مقابلش مي گيريم. انقلاب اسلامى عمل به اين نسخه بود. امام بزرگوار ما به اين نسخه عمل كرد. يك عده‏اى آدم هاى ظاهرنگر و سطحى‏بين - البته آدم هاى خوب، مردمان بدى نبودند؛ ما اين ها را مي شناختيم - همان وقت مي گفتند كه ايشان اين جوان ها را توى ميدان آوردند و بهترين جوان هاى ما به كشتن داده مي شوند، خونشان ريخته مي شود. خيال مي كردند كه امام نمي داند كه جان اين جوان ها در خطر قرار مي گيرد. دلشان براى او مي سوخت. اين ناشى بود از اين كه محاسبه درست نمي شد. خوب بله، در جنگ تحميلى، ما اين همه شهيد داديم، اين همه جانباز داديم، اين همه خانواده داغدار شدند. اين، بهاى بزرگى است؛ اما در مقابل، چه؟ در مقابل، استقلال كشور، پرچم اسلام، هويت ايران اسلامى را در مقابل آن طوفان عظيم حفظ كرديم. آن طوفانى كه درست كرده بودند، طوفان صدام نبود. صدام، آن سرباز جلوِ جبهه‏ى دشمن بود. پشت سر صدام همه‏ى دستگاه و دنياى كفر و استكبار قرار گرفته بودند. اگر فرض كنيم از اول هم وارد اين توطئه نبودند، در ادامه واضح و روشن بود؛ همه آمدند پشت سر صدام. آمريكا آمد، شوروىِ آن روز آمد، ناتو آمد، كشورهاى مرتجع و وابسته‏ى به استكبار آمدند؛ پول دادند، اطلاعات دادند، نقشه دادند، تبليغات كردند. اين جبهه‏ى عظيم آمده بود تا ايران بزرگ، ايران رشيد و شجاع، ايران مؤمن را به كلى در هم بپيچد. يك منطقه‏ى دست‏نشانده‏ى براى استكبار را در درجه‏ى اول، مغلوبِ عنصر پست و كوچكى مثل صدام كند و در درجه‏ى بعد هم در مشت و چنگال آمريكا نگه دارد. مصيبتى را كه در طول دويست سال بر سر كشور ما آوردند و اين همه مشكل براى اين ملت درست كردند، اين مصيبت را صد سال ديگر، دويست سال ديگر ادامه بدهند. ملت ما ايستاد، امام بزرگوار ايستاد. البته جان هاى عزيزى را داديم، شهيدان بزرگى را داديم، جوان هاى محبوبى را فدا كرديم ، اما اين بهاى گزافى در مقابل آن دستاورد نبود. امروز مسئله‏ى فلسطين هم همين‏جور است. مسئله‏ى غزه كه شما مشاهده مي كنيد، اين بخشى از ظاهر قضيه است، باطن قضيه عبارت است از اين كه دستگاه استكبارِ بى‏اعتقاد به همه‏ى اصول انسانى، مايل است اين منطقه‏ى خاورميانه، اين منطقه‏ى حساس را كه پر از ثروت و حساسيت گوناگون جغرافيائى و اقتصادى است، در اختيار بگيرد، در مشت بگيرد. وسيله‏اش هم اسرائيل غاصب است، صهيونيست هاى مسلط بر فلسطين اشغالى. مسئله اين است. همه‏ى اين حركاتى كه اين چند سال در اين منطقه انجام گرفته است(از قضاياى لبنان تا قضاياى عراق تا قضاياى فلسطين) با اين نگاه قابل تفسير و قابل فهم است. مسئله اين است كه اين منطقه بايد در مشت آمريكا و استكبار(استكبار اعم از آمريكاست. البته مظهر عمده‏اش، شيطان بزرگ، دولت آمريكاست) قرارداشته باشد. استكبار مي خواهد اين منطقه را در اختيار داشته باشد، در مشت داشته باشد. استكبار اين منطقه را لازم دارد و عاملش هم اسرائيل است. همه‏ى اين داستان ها و قضاياى اين چند سال با اين نگاه، تحليل مي شود. ديديد در جنگ سى و سه روزه، وزير خارجه‏ى آمريكا گفت: اين درد زايمان منطقه‏ى خاورميانه‏ى جديد است! يعنى از اين حادثه يك موجود تازه‏اى متولد خواهد شد كه همان خاورميانه‏اى است كه آمريكا دنبالش است. البته اين خواب آشفته تعبيرش همانى بود كه بر سرشان آمد. شجاعت و بيدارى و فداكارى و ايثار و جهاد جوانان مؤمن در لبنان، تو دهن نه فقط اسرائيل، بلكه تو دهن آمريكا و همه‏ى پشتيبانانشان و دنباله‏روانشان زد. قضيه‏ى غزه هم از همين قبيل است. .
    ماهنامه زیارت/چهارمین شماره ماهنامه زیارت
    بسم‌الله الرحمن الرحيم «و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتو بسورهٍ من مثله و ادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين(بقره 23)فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقو النار التي وقودها الناس والحجاره اعدت للكافرين (بقره 24)» اما در پاسخ به نكته‌اي كه گفته شد اگر روزي مثلاً دانش بشر به جايي برسد كه آن علت ناشناخته‌ي تأثيرگزاري كه با زدن عصاي حضرت موسي(ع) به سنگ آب را از آن جاري كرد، بشناسد. آيا معجزه بودن آن كار از بين مي‌رود يا نه؟ علت‌هاي ناشناخته در اعجاز پاسخ اين است كه از بين نمي‌رود، زيرا چه معجزي از اين بالاتر كه انسان في‌المثال حضرت موسي (ع) كاري‌ را بكند كه بعد از سه هزار سال دانش بشري بتواند به راز آن پي ببرد؟ اين خودش معجزه بزرگي است و چيز كمي. نيست مثلاً فرض بفرماييد: « وابري الاكمه والابرص (آل عمران - 49) ». كه در باب حضرت عيسي قرآن مي‌گويد: پيسي و برص را معالجه مي‌كرده، ممكن است دانش بشري و دانش پزشكي بتواند بيماري پيسي را علاج كند لكن اين مربوط به دو هزار سال بعد از ان تاريخ است. به هرحال معجزه آن كاري است كه از يك علتي ناشي مي‌شود، منتها آن علت براي بشر شناخته شده نيست، ولو اين كه يك روزي براي بشر شناخته خواهد شد و ما اتفاقاً اميدواريم يك روزي بشر تمام اين اسرار را بشناسد، كما اين كه تدريجاً هم دارد شناخته مي‌شود. آن روزي كه قرآن فرمود: «وبث فيهما من دابه (بقره - 164)». يعني خد جنبندگان را در زمين و آسمان قرار داد، آن روز بشر در آسمان جنبنده‌اي رانمي‌ديد. ظاهراً آسمان يك سقفي بود با ميخ‌هاي نوراني كه همان ستاره‌ ها باشند و از جنبنده در آن جا خبري نبود. اما امروز كه بشر دارد آسمان را كشف مي‌كند، فرضيات بشري احياناً خبر از وجود موجودات و شرايط زيستي در يعضي از كرات ديگر مي‌دهد و اين كه آن موجودات در كرات ديگر ممكن است دانش پيشرفته‌اي داشته باشند، امروز كه دارد اين فكر مطرح مي‌شود ممكن است يك روزي هم كشف بشود، لكن وقتي كشف شد معجزه بودن قرآن را كه هزاران سال قبل آمده يك حقيقتي را كه بشر، حتي مغزش هم خطور نمي‌كرد. به اين روشني و قرصي بيان كرده از بين نمي‌برد. پس بنابراين: پاسخ اين سئوال اين است كه اگر چنانچه پيشرفت دانش بشر به جايي برسد كه اسرار معجزات را كشف كند معجزه بودن آن معجزات را در ظرف خودش از بين نمي‌برد. البته درباب قرآن يك چيز ديگري هست كه عرض خواهم كرد و اكنون مي‌پردازيم به بحث امروز: آياتي كه مي‌خواهيم امروز توضيح بدهيم همان آيات جلسه‌ي قبل است: «فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقو النار التي وقودها الناس و الحجاره اعدت للكافرين (بقره - 24)» پس اگر نكرديد يعني همانند قرآن را نياورديد كه هرگز نخواهيد توانست آورد برحذر باشيد از آتشي كه آتش‌گيره‌ي آن آدمي و سنگ است و آماده شده است براي كافران. معجزه و قانون عليت بحث ما پيرامون كلمات همين آيه است، كه جلسه‌ي قبل در باب معجزه يك بياني را عرض كردم و اكنون يك كلمه‌ي تكميلي، يا به عبارت ديگر توضيحي را عرض مي‌كنم تا مطلب كاملاً روشن بشود. گفتم كه معجزه نقض قانون عليت نيست، يعني وقتي ما ديديم فرضاً حضرت ابراهيم را انداختند در آتش و به نص صريح قرآن آتش او را نسوزاند: «يا ناركوني برداً و سلاماً علي ابراهيم. اي آتش سرد و سلامت باش براي ابراهيم. (انبياءآيه 69)» اين جا آيا قانون عليت نقض شد در حالي كه آتش علت سوزاندن است؟ چه شد كه نسوزاند و آيا اين سوزاندن شكسته شدن قانون عليت است؟ عرض كرديم كه قانون عليت يك قانون عمومي است، منتها در حاشيه اين حادثه يك حقايقي وجود دارد كه آن حقايق از نظر ما پوشيده است: براي مثال، اگر بخواهيم به شكل خيلي ساده و واضحي مثال بزنيم، يك گل آتشي خيلي تندي را ما در اين جا برمي‌افروزيم، بعد يك جسمي را كه خيس آب هست روي آن مي‌اندازيم، اين جا آتش آن جسم خيس را نمي‌سوزاند و اين حاكي از آن نيست كه قانون عليت نقض شده، بلكه حكايت از اين دارد كه شرايط براي عملكرد آن قانون عليت موجود نيست، زيرا سوزاندن آتش جسم خارجي را، تابع يك شرايطي است و در همه حال آتش نمي‌سوزاند، لذا در صورتي كه مانعي مثل آن، يا يك ماده‌ي عايق نداشته باشد مي‌سوزاند، يا فرض كنيد وقتي مي‌گوييم آتش علت سوزاندن است معنايش اين نيست كه آتش جسم خارجي را از هر فاصله‌اي مي‌سوزاند، بلكه شرط اين كه قانون عليت در اين جا اثر بكند تماس است. يعني جسم خارجي بايد با آتش تماس پيدا كند تا آتش علت سوزاندن بشود. البته در ايم مثالي كه زديم نمي‌خواهيم بگوييم حضرت ابراهيم را با آب خيس كرده بودند. يا يك عايقي به او چسبانده بودند، بلكه براي اين است كه توجه داشته باشيد علت كه موجد معلول است و قانون عليت كه تحقق پيدا مي‌كند اين مطلق نيست و هر علتي معلول خود را شرايط خاصي ايجاد مي‌كند. مثلاً فرض كنيد رها كردن جسمي را از بالا، علتي براي فرود آمدن آن جسم است ، يعني اگر يك جسمي را از بالا رها كنيد فرود مي‌آيد، اما آيا در خلاء و آن جا كه هوا وجود ندارد هم همين طور است؟ يا آن جايي كه يك جسم جاذبه‌داري را در سطح فوقاني قرار داده باشيم بازهم همين طور است؟ يقيناً اين طور نيست و اين علت، يعني رها كردن از بالا معلول را كه فرود آمدن است در شرايطي ايجاد مي‌كند كه از لحاظ طبيعي بايستي يك چيزهايي باشد و يك چيزهايي نباشد، ولذا اگر يك چيزي را رها كرديم كه نيامد پايين، نبايد بگوييم قانون عليت نقض شده، اين جا قانون عليت نقض نشده، بلكه يا شرايط عملكرد قانون عليت وجود ندارد و يا يك مانعي وجود دارد. در باب معجزات قضيه اين طور است يعني وقتي ما مشاهده مي‌كنيم ابراهيم را در آتش مي‌اندازند، بعد قرآن مي‌گويد:« فانجاه الله من النار (عنكبوت - 24)»: خدا او را از آتش نجات داد، نه اين كه از آتش آمد بيرون، بلكه در همان آتش بود و نجات پيدا كرد و اين به معنا نيست كه عليت آتش اين جا افاده‌ي معلول نكرد، يعني معلول كه سوزاندن بود از اين علت تراوش نكرد، ولذا قانون عليت نقض نشد. ما يك چيزي از قانون عليت مي‌دانيم، و آن اين است كه آتش علت سوزاندن است،‌ اي بسا موانعي در اين جا وجود دارد، يا شرايط تحصيل نشده‌اي در اين جا باشد كه اين آتش آمادگي سوزاندن را ندارد، يعني شرايط تأثير اين علت در ايجاد معلول وجود خارجي پيدا نمي‌كند، كه البته همه‌ي اين ها با قدرت الهي تحقق پيدا مي‌كند. .
    ماهنامه زیارت/چهارمین شماره ماهنامه زیارت
    آن كه دل خواهد، درون كعبه و بت خانه نيست آن چه جان جويد، به دست صوفى بيگانه نيست گفته هاى فيلسوف و صوفى و درويش و شيخ در خور وصف جمال دلبر فرزانه نيست با كه گويم راز دل را، از كه جويم وصف يار هر چه گويند، از زبان عاشق و ديوانه نيست هوش مندان را بگو، دفتر ببندند از سخن كان چه گويند، از زبان بيهش و مستانه نيست ساغر از دست تو گر نوشم، بَرَم راهى به دوست بى نصيب آن كس، كه او را ره بر اين پيمانه نيست عاشقان دانند درد عاشق و سوز فراق آن كه بر شمع جمالت سوخت، جز پروانه نيست حلقـه گيسو و ناز و عشوه و خال لبت غير مستان، كس نداند غير دام و دانه نيست قصه مستى و رمز بيخودى و بيهشى عاشقان دانند كاين اسطوره و افسانه نيس حضرت امام خميني(ره) .

    صفحه 10 از 243


    Powered by AlphaContent 4.0.18 © 2005-2025 - All rights reserved